نگاه قانون به موارد فسخ نکاح به علت عیب

نگاه قانون به موارد فسخ نکاح به علت عیب

درخواست فسخ نکاح به علت عیب، منحصر به موارد مصرح در ماده ۱۱۲۳ قانون مدنی است و شرط بنایی موضوع ماده ۱۱۲۸ قانون مدنی نیز صرفا ناظر به شروطی است که جنبه ایجایی و مثبت دارد بنابراین نمی توان شرط فقدان عیب به طور کلی را جزء شروط بنایی و تخلف از آن را موجب ایجاد حق فسخ دانست.

خلاصه جریان پرونده:

در پرونده کلاسه ۹۲۹۰۰۳۷۷ شعبه اول دادگاه عمومی حقوقی بوئین زهرا آقای م.الف با وکالت آقای م.ی دادخواستی به طرفیت خانم ف.ف به خواسته فسخ نکاح به جهت عیب در خوانده تقدیم دادگاه نموده ضمن دادخواست توضیح داده موکل در تاریخ ۹۱/۱۱/۲۷ خوانده را به عقد نکاح خود درآوره هرچند در عقد شرط سلامت نشده لیکن عقد بر مبنا آن منعقد گردیده عیوب خوانده را افتادگی شانه ۲- گوشت اضافه در بدن ۳- موی اضافه ۴- بوی بد دهان می باشد. قبل از عقد موکل سلامت خوانده را شرط نموده شهود حاضر بودند اخیرا بعد از عقد متوجه شده خوانده دارای عیوب مذکور است و بیماری خود را از موکل مخفی نگه داشته لذا به استناد مواد ۱۱۲۸ و ۲۳۵ و ۱۱۳۱ قانون مدنی تقاضای رسیدگی دارد در جلسه ۹۲/۷/۱۰ خوانده نیز آقای الف.ی وکیل دادگستری را به وکالت انتخاب در جلسه مذکور حاضر گردیده وکیل خواهان در جلسه مذکور به مضمون متن دادخواست مطالبی عنوان تقاضای رسیدگی به شرح خواسته نموده وکیل خوانده اظهار داشت عیوب مورد ادعا با کدام یک از عیوب مندرج در ماده ۱۱۲۳ قانون مدنی مطابقت دارد وکیل خواهان اظهار داشت با مواد مذکور مطابقت ندارد اما شرایط مذکور برای موکل قابل تحمل در زندگی نمی باشد بالطبع آثار منفی برای این دو جوان قرار خواهد گرفت وکیل خوانده اظهار داشت فارغ از صحت و سقم ادعای خواهان که مورد انکار شدید موکل می باشد مواد احصا شده از مصادیق فسخ نکاح نمی باشد تقاضای رد دادخواست را دارم دادگاه با کیفیت فوق ختم رسیدگی را اعلام طی دادنامه شماره ۹۰۰۵۴۸ – ۹۲/۷/۱۳ ضمن انعکاس خلاصه دعوی خواهان و مدافعات وکیل خوانده با این استدلال که هر کدام از عیوب عنوان شده جزء عیوب مندرج در ماده ۱۱۲۳ قانون مدنی نمی باشد و شرط موضوع ماده ۱۱۲۸ قانون مدنی هم جنبه ایجابی و مثبت شروط می باشد به این مفهوم که در صورت فقدان صفت؟ شرط شده در یکی از طرفین برای طرف مقابل حق فسخ ایجاد می شود به این معنا نیست که وجود هر گونه عیب حتی خارج از مواد احصاء شده در ماده ۱۱۲۳ برای طرف بر خلاف شرط بنایی برای یکی از آن ها حق فسخ به وجود آید به عبارت دیگر شرایط فسخ نکاح به طور خاص در حقوق مدنی پیش بینی شده و قواعد عام مربوط به تعهدات در روابط زوجین قابل اجرا نمی باشد بنا به مراتب مستندا به ماده ۱۹۷ قانون آیین دادرسی مدنی حکم به بطلان دعوی خواهان صادر می نماید این رای از سوی خواهان مورد تجدید نظر خواهی قرار گرفته پرونده به شعبه چهارم دادگاه تجدید نظر استان قزوین ارجاع به کلاسه ۹۲۹۰۰۳۷۷ ثبت شده این شعبه طی دادنامه شماره ۹۰۱۲۲۵ – ۹۲/۹/۲۰ با رد تجدید نظر خواهی تجدید نظر خواه دادنامه تجدید نظر خواسته را تایید می نماید این رای در تاریخ ۹۲/۱۰/۳ به خواهان ابلاغ شده در تاریخ ۹۲/۱۰/۲۳ از رای مذکور فرجام خواهی نموده پس از وصول پاسخ از فرجام خوانده پرونده به دیوان عالی کشور ارسال به این شعبه ارجاع به کلاسه فوق ثبت شده است لوایح طرفین به هنگام شور قرائت می شود. هیئت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید پس از قرائت گزارش عضو ممیزو اوراق پرونده مشاوره نموده چنین رای می دهد:

«رای دیوان»

فرجام خواه اعتراض موجه و مستندلی که نقض رای فرجام خواسته را ایجاب نماید به عمل نیاورده از حیث رعایت اصول و موازین دادرسی هم اشکال مهمی به نظر نرسیده بنا به مراتب مستندا به ماده ۳۷۰ از قانون آیین دادرسی مدنی با رد فرجام خواهی فرجام خواه دادنامه فرجام خواسته را ابرام می نماید .

رئیس شعبه ۱۰ دیوان عالی کشور – مستشار عبدالله پور – صدوقی فر

 

فسخ نکاح به دلیل پنهان کردن ازدواج سابق

فسخ نکاح به دلیل پنهان کردن ازدواج سابق

دادخواستی از جانب آقای الف.م با وکالت خانم … به طرفیت خانم ح.پ با وکالت آقای م.م به خواسته فسخ نکاح تقدیم شعبه ۲۳۰ خانواده تهران می شود با این توضیح که زوجین بر طبق سند نکاح در دفترخانه ۲۴۰ تهران در عقد نکاح دائم می باشنداما بعد از وقوع عقد (۹۲/۱۲/۱۰) معلوم می شود که زوجه در تاریخ مقدم و قبل از این عقد،  با شخص دیگری عقد نکاح دائم داشته است و طلاق گرفته است و  این حقیقت را از زوج کتمان کرده است و لذا با عنایت به این تدلیس و پنهان کاری تقاضای فسخ نکاح می شود.

وکیل خوانده (زوجه) در دفاع اظهار می دارد که قصد فریبی در کار نبوده است چون ازدواج قبلی موکله اش در دوران عقد بوده است  به طلاق توافقی و بدون زناشویی از هم جدا شده اند و از موارد فریب و تدلیس در ازدواج نیست…. دادگاه پس از استماع اظهارات طرفین بدین شرح رای صادر می کند که اولا استفاده از خیار تدلیس برای فسخ نکاح فوری است و به نسبه مدت طولانی است که زوج فهمیده است که همسرش قبلا ازدواج کرده است ولی اقدامی در این خصوص نکرده است. ثانیا با توجه به مفهوم ماده ۳۴۸ قانون مدنی تدلیس دو شرط لزوم دارد اولا قصد فریب، که در این پرونده اثبات نشده است ثانیا صرف عقد بدون عمل زناشویی (مواقعه) از موارد تخلف از شرط صفت و تدلیس نیست و در سند نکاحیه هم صریح به آن نشده است که قائل به این باشیم عقد متباینا بر آن واقع شده است، لذا حکم بر بطلان دعوی خواهان صادر می نماید.

این رای عینا پس از تجدید نظر خواهی در شعبه ۶۰ دادگاه تجدید نظر استان تهران تایید می شود.

 

رابطه میان اعسار از پرداخت مهریه و تجویز ازدواج مجدد

رابطه میان اعسار از پرداخت مهریه و تجویز ازدواج مجدد

صدور حکم اعسار زوج از پرداخت مهریه، از اماراتی است که حاکی از عدم تمکن مالی زوج نسبت به اداره دو زندگی مستقل بوده و از موجبات عدم پذیرش دعوای ازدواج مجدد است.

«رای دادگاه»

تجدید نظر خواهی خانم الف.الف با وکالت خانم ب.ن و آقای س.ح از دادنامه شماره ۶۰۰۸۲۲ مورخه ۹۲/۴/۲۶ شعبه محترم ششم دادگاه عمومی خانواده شهریار که به موجب آن دعوی مطروحه از ناحیه تجدید نظر خوانده آقای د.س به خواسته تجویز ازدواج مجدد حکم به اذن ازدواج صادر گردیده است وارد است صرف نظر در حین صدور حکم دادگاه علی التکلیف وظیفه دارد نوبت و نوع ازدواج را مشخص نماید که در مانحن فیه به آن توجه و التفاوت نشده است دادگاه با عذر و تدقیق در اوراق و محتویات پرونده و این که هم در لایحه تجدیدنظر خواهی و هم در مرحله بدوی زوجه اظهار نموده که حاضر به تمکین از زوج بوده و مقررات ماده ۱۶ قانون حمایت خانواده که اجرا و تحقیق منوط به اجرای شرایط ماده ۱۷ است تجدیدنظر خواه در رابطه با وضعیت مالی زوج دادنامه مربوط به درخواست اعسار زوج در مورد پرداخت مهریه را ارائه که حاکی از عدم تمکن مالی زوج در اداره ۲ خانواده مستقل است لذا با وارد دانستن اعتراض معترض به استناد صدر ماده ۳۵۸ از قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی مصوب ۷۹/۱/۲۱ ضمن نقض دادنامه معترض عنه بنا به عدم احراز شرایط مساعد مالی زوج حکم به رد دعوی صادر و اعلام می گردد. رای صادره مطابق ماده ۳۶۵ از همان قانون قطعی است.

مستشاران شعبه ۳۰ دادگاه تجدید نظر استان تهران ارژنگی – عظیمی

 

نگاه قانون به جرم فریب در ازدواج – درج شغل دروغین در عقد نامه

نگاه قانون به جرم فریب در ازدواج – درج شغل دروغین در عقد نامه

خانم ش.ح در دادسرای ناحیه ۱۲ تهران شکایت فریب در ازدواج از آقای ش.ش دایر بر فریب در ازدواج مطرح می کند.
با این توضیح که اینجانب در عقد نکاح دائم آقای ش.ش می باشم وقتی که ایشان به خواستگاریم آمد اظهار داشت که دکتر داروساز است و خانواده ام شاهد می باشند. مضافا بر این که در روز عقد وقتی عاقد از ایشان شغلش را پرسید اظهار داشت دکتر داروساز است و در متن عقدنامه نیز شغل ادعایی ایشان قید شده است.

در ادامه شعبه دوم بازپرسی متهم آقای ش.ش را احضار می کند. ایشان چنین دفاع می کند که در دانشگاه در سال ۸۰ در رشته داروسازی قبول شدم و بعد از دو سال به دلیل مشکلات نتوانستم دانشگاه را ادامه بدهم ولی قبول دارم که در جلسه خواستگاری گفتم که دکتر داروساز می باشم ولی بعدا به همسرم واقعیت را گفتم و فقط جلوی پدر و مادرش چنین گفتم…

شعبه بازپرسی بعد از اخذ تامین کفالت از متهم و صدور قرار محرومیت، پرونده را جهت رسیدگی به شعبه ۱۰۳۲ جزایی تهران ارسال می کند. شعبه ۱۰۳۲ پس از تشکیل جلسه و احظار طرفین، دفاعیات متهم را نمی پذیرد و مستندا به ماده ۶۴۷ قانون مجازات اسلامی ایشان را به ۱۸ ماه حبس محکوم می نماید. متهم در فرجه قانونی ۲۰ روزه وکیل اختیار می کند وکیل وی لایحه ای مستند و مدلل نسبت به رای اعتراض و تجدید نظر خواهی تقدیم دادگاه می کند و پرونده به شعبه ۵ دادگاه تجدید نظر استان تهران ارجاع می شود و شعبه مذکور به شرح ذیل رای بدوی را نقض می نماید:

« … دادگاه با توجه به محتویات پرونده و مطالب ارائه شده از سوی تجدید نظر خواه و وکیل او و اظهارات طرفین در طول دادرسی، به نظر اعتراض وی وارد می باشد. زیرا صرف درج شغل خاص در عقد نامه و لو به دروغ، جرم فریب در ازدواج را ثابت نمی کند بلکه باید ثابت شود حسب ماده ۶۴۷ بخش تعزیرات قانون مجازات که عقد بر مبنای همین شغل خاص واقع شده است که در این پرونده دلیلی بر این خصوص نیست. از طرفی شغل دکتر داروساز از مواردی است که با اندک تحقیق، صحت و سقم آن قابل احراز است. لذا ضمن وارد دانستن اعتراض مستندا به اصل ۳۷ قانون اساسی حکم بر برائت آقای ش.ش از بزه انتسابی صادر می گردد. این رای قطعی است.»

ماده ۶۴۷ بخش تعزیرات قانون مجازات اسلامی: « چنانچه هریک از زوجین قبل از عقد ازدواج طرف خودرا به امور واهی از قبیل داشتن تحصیلات عالی‌، تمکن مالی‌،موقعیت اجتماعی‌، شغل و سمت خاص‌، تجرد و امثال آن فریب‌دهد و عقد برمبنای هریک از آنها واقع شود مرتکب به حبس‌تعزیری از شش ماه تا دو سال محکوم می‌گردد.»

 

نگاه قانون به مطالبه ارش البکاره

نگاه قانون به مطالبه ارش البکاره

سوالی که مطرح است و اینکه اگر بین دختر دوشیزه و مردی که علقه زوجیت نباشد و نزدیکی با رضایت واقع شود، آیا دختر مذکور می تواند از طریق دادگاه مطالبه مهرالمثل یا ارش البکاره کند؟

قبل از ورود به پرونده – جهت اطلاع – ماده ۹ قانون مسئولیت مدنی مقرر می دارد: «دختری که در اثر اعمال حیله و تهدید و یا سوء استفاده از زیردست بودن، حاضر به همخوابی نا مشروع شده، می تواند از مرتکب علاوه بر زیان مادی، مطالبه زیان معنوی هم بنماید.»

در پرونده ای خانم الف.ج دادخواست مطالبه ارش البکاره به طرفیت آقای ح.ر تقدیم دادگاه می کند. با این توضیح که به مدت ۵ سال با خوانده دوست بودم و قصد داشتیم که با هم ازدواج کنیم، در این راستا با هم رابطه جنسی برقرار کردیم و بکارت اینجانب توسط خوانده زائل گردیده است و در ادامه اظهار داشته که حاضر است به پزشکی قانونی مراجعه کند. شعبه ۲۱۴ عمومی تهران پس از ارجاع پرونده و تعیین وقت رسیدگی و احضار خوانده به استماع اظهارات طرفین می پردازد. در جلسه دادرسی وکیل خوانده قبول می کند که موکلش به مدت ۵ سال با خواهان دوست بوده است ولی رابطه جنسی با او نداشته است در فرض هم که رابطه داشته باشد، چون با رضایت خواهان بوده است از موارد ارش البکاره خارج است…

در نهایت شعبه مذکور به درستی، به این استدلال که گذشته از انکار خوانده، دلیلی از سوی خواهان مبنی بر این که در اثر اعمال حیله و تهدید و یا سوء استفاده از زیردست بودن، حاضر به همخوابی نامشروع شده باشد، ارائه نشده است و با استفاده از ماده ۹ قانون مسئولیت مدنی و استعانت از اصول کلی برائت، عدم اشتغال ذمه، حکم بر بی حقی خواهان صادر می کند. با تجدید نظر خواهی خانم الف.ج پرونده به شعبه ۱۳ دادگاه تجدید نظر استان تهران ارجاع می شود و شعبه مذکور عینا رای دادگاه بدوی را تایید می نماید.

آنچه از این پرونده و قانون استنباط می شود این است که اگر رابطه جنسی با رضایت باشد فقط در صورتی دختر می تواند مطالبه ارش البکاره کند که ثابت نماید در اثر حیله، تهدید، یا سوء استفاده از زیردست بودن حاضر به همخوابگی شده است.

 

نحوه اجرای احکامی که در خصوص منع اشتغال زوجه صادر میشود چیست و ضمانت اجرای آن چه می باشد؟

نحوه اجرای احکامی که در خصوص منع اشتغال زوجه صادر میشود چیست و ضمانت اجرای آن چه می باشد؟

محل تشکیل نشست : مجتمع قضایی خانواده ۲

تاریخ تشکیل نشست:۱۹/۹/۱۳۹۳

تعداد افراد شرکت کننده۷نفر

دبیر جلسه: خانم حیاتی

حاضران در جلسهقضات مجتمع قضایی خانواده ۲ تهران

جناب آقای سمیعی ریاست محترم شعبه ۲۷۳ دادگاه خانواده:حکم صادره اعلامی است و وفق ماده ۴ قانون اجرای مدنی باید به سازمان مربوطه اعلام شود که از ادامه کار ایشان (زوجه) ممانعت به عمل آید.

جناب آقای مرتضوی ریاست محترم شعبه ۲۶۵ دادگاه خانواده :حکم صادر اعلامی است و اجرایی نمی باشد و اشتغال هر کس جزء حقوق فردی او به شمار می آید و نتیجه عدم اجرای آن ، نوعی عدم تمکین و نوعی سوء معاشرت زوجه می باشد.

جناب آقای حیدری ریاست محترم شعبه ۲۶۳ دادگاه خانواده:در مورد بحث منع اشتغال زوجه ،در ماده ۱۱۱۷ قانون مدنی آمده است :(( شوهر میتواند زن خود را از حرفه یا صنعتی که منافی مصالح خانوادگی یا حیثیات خود یا زن باشد منع کند)). اصل اشتغال زوجه ، ذاتا به معنای عدم تمکین نیست ولی با عدم تمکین ملازمه دارد، چون تمکین به این معنا است که هر زمانی زوج بخواهد ،زن باید اجابت بنماید و زمانی که تمکین را به عام و خاص تقسیم می کنند تمکین عام نیز به تمکین خاص بر میگرددو اگر خانم بخواهد در خارج از خانه اشتغال پیدا کند این موضوع ملازم با خروج او از منزل و خروج از منزل نیز به معنای عدم تمکین است .از نظر اجرایی نیز اگر دادگاه تشخیص داد و ذای صادر کرد به منع اشتغال ،این حکم باید قابلیت اجرا داشته یاشد در غیر اینصورت اگر قابلیت اجرا نداشته باشد حکم بیهوده ای خواهد بود و حکم اعلامی است و مراتب به سازمان مربوطه اعلام میگردد و سازمان مربوطه مکلف به اجرا است ،ولی اگر شرکت خصوصی بود یا زوجه خودش کارفرما بود و آن را اجرا نکرد ،اثر خاصی نداشته و بر میگردد  وبه عدم تمکین و آثار عدم تمکین بر آن حاکم میباشد.

سرکار خانم داودی معاون محترم رییس کل دادگستری استان تهران : درخصوص بحث،هان طور که همکاران محترم فرمودند،دادگاه باید بررسی نماید که کار زوجه با مصالح خانوادگی و یا حیثیات زوج یا خود او منافات نداشته باشد . نظر برخی در خصوص تمکین عبارت از این است که وقتی زوج از صبح تا شب جهت انجام کار ، خارج از منزل است اشکالی ندارد که زوجه نیز اشتغال به کاری داشته باشد ، چرا که زوج در منزل نیست که زوجه اورا تمکین نماید ،پس همه مسائل باید بررسی شود و اگر پس از بررسی ،دادگاه حکم بر منع اشتغال صادر کند چنانچه کار او رسمی و مربوط به سازمانهای دولتی باشد این حکم اعلامی است ،با این حال گاهی حکم به سازمان اعلام میشود ولی آنها در پاسخ اعلام می دارند که طبق مقررات داخلی خودمان نمیتوانیم حکم را اجرا کنیم و بخاطر مشکلات درون سازمانی نمی توانیم ایشان را از کار منع کنیم، ولی خیلی از ادارات و سازمانها نیز حکم را اجرا کرده و خود را با دادگاه درگیر نمیکنند . اما برخی از مشاغل به هیچ سازمانی وابسته نیستند ، مثلا زمانی که زوجه تدریس خصوصی میکند این حکم را باید به کجا اعلام کرد؟!

جناب آقای مطلبی ریاست محترم شعبه ۲۶۹ دادگاه خانوادهمورد از موارد تمکین عام محسوب و از موارد نشوز می باشدو زوجه مستحق نفقه نخواهد بود.

نظر اکثریت:حکم صادره در خصوص منع اشتغال زوجه ، جنبه اعلامی دارد و صرف امتناع زوجه از اجرای حکم، عدم تمکین وی محسوب میگردد.

 

توافق زوجین در تعیین موعد عروسی و تاثیر آن نسبت به نفقه

توافق زوجین در تعیین موعد عروسی و تاثیر آن نسبت به نفقه

خانم ه.س به طرفیت غ.ب دادخواست مطالبه نفقه معوقه از مورخ ۹۰/۸/۱۶ لغایت اجرای حکم از قرار ماهیانه ۴۰۰۰۰۰۰ ریال طرح می کند که متعاقبا در جلسه دادرسی، وکیل خانواده گروه پارسای از جانب زوج اعلام وکالت می کند. شعبه ۸ دادگاه عمومی شهرری پس از تعیین وقت رسیدگی به استماع اظهارات و دفاعیات طرفین می پردازد.

خواهان (زوج) اظهار می دارد که از مورخ ۹۰/۸/۱۶ در عقد نکاح یکدیگر می باشیم و دوشیزه و دارای حق حبس می باشم و با توجه به این که نفقه ای از جانب زوج پرداخت نشده است محکومیت ایشان به پرداخت نفقه را استدعا دارم در ادامه وکیل زوج دفاع می کند که هنگام عقد، توافق طرفین و خانواده های آن ها بر این بوده است که دو سال بعد از عقد، مراسم عروسی برگزار گردد و بعد از دو سال با توجه به اختلاف های فی ما بین، زوجه ( خوانده) حاضر به زندگی مشترک نمی باشد… دادگاه در نهایت با عدم پذیرش دفاعیات وکیل حکم بر محکومیت خوانده به نفقه معوقه از مورخ ۹۰/۸/۱۶ لغایت ۹۳/۱۱/۱۶ صادر می کند. در مهلت ۲۰ روز تجدید نظر خواهی پس از ابلاغ رای، وکیل زوج اقدام به دادخواست تجدید نظر و اعتراض به رای می کند. پس از تبادل لوایح پرونده به شعبه ۳۰ دادگاه تجدید نظر استان تهران ارجاع می شود که در نهایت شعبه مذکور پس از نقض قسمتی از دادنامه بدوی بدین شرح رای را صادر می کند:

«… رای دادگاه مطابق قانون و دلایل پرونده صادر نگردیده است. زیرا با توجه به مندرجات پرونده و اظهارات طرفین، موقع عقد، بنا بر این بوده است که عروسی (شروع زندگی مشترک) دو سال بعد از عقد نکاح باشد یعنی بنا بر این بوده که در مدت مذکور زوجه در منزل پدرش سکونت نماید و از او ارتزاق نماید به عبارت دیگر در این مدت توافق بر عدم انفاق بوده است علاوه بر این که در مدت مذکور زوجه در تمکین کامل زوج بوده است و از او تمکین خاص نکرده است… لذا استحقاق زوج به دریافت نفقه از زمان وقوع عقد تا دو سال بعد از شروع زندگی مشترک احراز نمی شود. به همین سبب این قسمت از دادنامه به استناد ماده ۳۵۸ قانون آیین دادرسی مدنی نقض و حکم بر بی حقی ایشان صادر می شود…»

 

نگاه قانون به حضانت کودک پس از هفت سالگی

نگاه قانون به حضانت کودک پس از هفت سالگی

آقای س.پ با وکالت آقای الف به طرفیت خانم م.پ دادخواستی به خواسته حضانت (استرداد طفل) تقدیم دادگاه می کند. با این شرح که وکیل توضیح داده فرزند پسر مشترک زوجین ۹ ساله می باشد و تحت حضانت موکل (زوج) می باشد و تقاضای تحویل فرزند به پدر را از دادگاه می کند… در نهایت دادگاه به استناد ماده ۱۱۶۹ قانون مدنی حکم بر حضانت فرزند ذکر شده به وسیله پدر را صادر می کند.

خوانده پس از ابلاغ رای در فرصت ۲۰ روز تجدید نظر، دادخواست و اعتراض به حکم را تقدیم دادگاه بدوی می کند. پرونده پس از تبادل لوایح به شعبه ۴۰ دادگاه تجدید نظر استان تهران صادر می شود و شعبه مذکور بدین شرح رای بدوی را نقض می نماید:

«… تجدید نظر خواه بیان داشت، فرزند مشترک ۹ ساله شدیدا به مادر وابسته می باشد نظر به صورتجلسه مورخ ۹۱/۱۲/۵ که فرزند مشترک ۵ سال نزد مادر بوده است و اینکه پدر ازدواج مجدد نموده و با توجه به انس فرزند در این مدت با مادر، تجدید نظر خواهی را وارد دانسته و مستندا به تبصره ماده ۱۱۶۹ قانون مدنی که حضانت طفل را با رعایت مصلحت کودک دانسته است و با در نظر گرفتن انس و الفت ۵ ساله با مادر و دوری از پدر و ازدواج پدر، مصلحت طفل، در حضانت با مادر است. لذا ضمن نقض دادنامه حکم به رد دعوی خواهان بدوی صادر و اعلام می نماید. این رای قطعی است.»

 

بذل مهر به طور صوری موجب برائت ذمه زوج نمی شود

بذل مهر به طور صوری موجب برائت ذمه زوج نمی شود

رئیس: دادنامه شماره ۳۵۱ – ۷۷/۸/۱۴ شعبه پانزدهم دیوان عالی کشور به تصدی جناب آقای محمود شکیبی رئیس و جناب آقای مشکوه الدین جلیلی عضو معاون مطرح است. جناب آقای سعیدی مستشار شعبه دادنامه شعبه را قرائت فرمایند.

خلاصه جریان پرونده: در تاریخ ۷۵/۱/۲۲ تجدید نظر خواه به طرفیت تجدید نظر خوانده و اداره ثبت اسناد و املاک شهرستان نور دادخواستی به خواسته توقیف و ابطال عملیات اجرایی پرونده کلاسه ۳۲۹/۳ – ۳۹۲۰ و ۴۶۸۴/۷۵ شهرستان نور به مبلغ ۵۴ میلیون ریال به دادگاه عمومی شهرستان مزبور تسلیم و با استناد به فتوکپی سند ازدواج و اوراق اجراییه و سند مورخ ۷۴/۱۱/۲۲ توضیح داده در تاریخ ۷۴/۱۱/۵ با خوانده به موجب سند رسمی استنادی با مهریه ۱۲۴ سکه بهار آزادی رسما ازدواج نموده در تاریخ ۷۴/۱۱/۲۲ خوانده یکصد عدد از ۱۲۴ سکه مهریه را به اینجانب بذل نموده و بنده طی همین سند قبول نمودم لذا مستندا به مواد ۲۶۴ و ۲۸۹ قانون مدنی تعهد این جانب به ۱۲۴ سکه را اجراییه صادر نموده که خلاف توافق موضوع سند مورخ ۷۴/۱۱/۲۲ می باشد چون ادامه عملیات اجرایی موجب خسارت است با تقدیم دادخواست و استناد به موارد ۱ و ۴ و ۵ قانون اصلاح بعضی از مواد قانون ثبت و قانون دفاتر اسناد رسمی سال ۲۲ درخواست توقیف عملیات اجرایی و ابطال اجراییه نسبت به یکصد سکه بهار آزادی با صدور گواهی را از دادگاه نموده است.

پرونده به شعبه اول دادگاه نور ارجاع و قرار توقیف عملیات اجرایی صادر و با ابلاغ دعوی طرفین دعوت شده اند. آقایان نادر، منصور و سید حسن به وکالت از خوانده و آقای حسن … به وکالت از خواهان در پرونده دخالت و وکیل به شرح مندرجات لایحه تقدیمی و اظهاراتش در دادگاه اظهار داشته بر اساس سند نکاحیه صداق زوجه یک جلد کلام الله مجید و یکصد و پنجاه گرم طلای ساخته شده و بالاخره ۱۲۴ عدد سکه بهار آزادی بوده که به دلالت نوشته مورخ ۷۴/۱۱/۲۲ خوانده به خط خود نزد آقای قربانعلی خاکساری سردفتر یکصد عدد سکه بهار آزادی از کل صداق را به موکل بذل نموده، با قبول بذل آنچه از صداق برای زوجه باقی مانده ۲۴ عدد سکه بهار آزادی است نه تعداد سکه های مندرج در اوراق اجراییه، دستور اجرای صادره خلاف نوشته عادی مورخ ۷۴/۱۱/۲۲ صورت گرفته زیرا با توجه به مواد ۳۸۹ و ۲۶۴ قانون مدنی در هر صورت با قبول ابراء از طرف موکل ذمه ایشان از تادیه یکصد سکه بهار آزادی فراغت حاصل نموده لذا صدور حکم به ابطال اجراییه نسبت به یکصد سکه از ۱۲۴ سکه را با جبران خسارات تقاضا دارم.

وکلای خوانده ردیف اول در محضر دادگاه دفاعا به خلاصه اظهار داشته اند با توجه به فتوکپی مستند ضمیمه دادخواست و ارائه آن به موکله تاریخ مندرج در آن متعلق به ایشان نیست تقاضای ابراز اصل آن را می نماید. در ماهیت با توجه به این که خواهان دارای عیال بوده و ازدواج با موکله به عنوان عیال دوم موکل به اجازه عیال اول می گردید سردفتر ازدواج تحصیل اجازه زن اول را شرط انعقد عقد با موکله قرار می دهد عیال اول وجود مهریه را مانع ازدواج خود قرار داده و اظهار می دارد در صورتی که موکله از مهر اعراض کند حاضر به موافقت می باشد این مطلب در دفترخانه از طرف زوج مطرح و سردفتر توصیه می نماید به طور صوری نوشته مستند دعوی تنظیم و به زوجه اول ابراز و عقد واقع شود. در این مورد شهادت آقای خاکساری سردفتر ازدواج نور و آقای مجید دیوسالار پسر سردفتر دیگر نور و خانم ماهرخ مرادی حاضرین در جریان که از صوری بودن مستند دعوی اطلاع دارند استناد و تقاضای استماع شهادت آنان را نموده، نماینده اداره خوانده توضیحاتی در خصوص اجراییه صادره و اقدامات انجام شده بیان داشته، وکیل خواهان با ارائه اصل نوشته مورخ ۷۴/۱۱/۲۲ اضافه نموده بعد از وقوع عقد در تاریخ ۷۴/۱۱/۵ و ثبت سند در دفتر ازدواج ۱۰۸ نور در تاریخ ۷۴/۱۱/۲۲ متداعیین به اتفاق خانم مرادی در منزل آقای قربانعلی خاکساری حاضر و مطالب مندرج در ورقه در مورخ ۷۴/۱۱/۲۲ از ناحیه آقای خاکساری تقریر و به خط خانم حضرتی تحریر و در اختیار آقای خاکساری قرار گرفته با توجه به تایید نوشته مزبور از ناحیه موکله همکار محترم بحثی در صحت مندرجات بذل نامه وجود ندارد و موکل در همان تاریخ قبول بذل نموده در این مورد به اظهارات آقای صمدی راد و آقای خاکساری تمسک می شود در ماهیت موضوع توجه دادگاه را به لایحه تقدیمی جلب می نماید.

دادگاه با توجه به مدافعات وکلای طرفین در خصوص اصالت مستند مورخ ۷۴/۱۱/۲۲ و صوری بودن آن قرار استماع گواهی گواهان آنان را صادر و با تعیین وقت، وکلای طرفین و گواهان و اصحاب دعوی را برای استماع شهادت شهود و ادای توضیح دعوت کرده، پس از تحقیق از سه نفر گواه معرفی شده و انعکاس اظهارات وکلای طرفین ختم رسیدگی را اعلام و برابر دادنامه شماره ۱۷۵۴/۷۵ به خلاصه با استناد به شهادت شهود خصوصا آقای خاکساری سردفتر ازدواج به این که:

نوشته مزبور مشروط و برای رضایت همسر اول خواهان و ارائه به ایشان تنظیم شده و مهریه توافقی همان است که در سند ازدواج نوشته شده حتی خواهان متعهد شده پس از اعلام رضایت و ثبت ازدواج با خوانده مهریه بیشتری بپردازد نوشته در حقیقت صوری تنظیم گردیده و به عنوان امانت نزدش مانده است نظر به استشهادیه ضمیمه و این که در سند ازدواج رسمی مهریه زوجه ۱۲۴ سکه بهار آزادی ثبت شده و عقد ازدواج با مهریه فوق منعقد شده و سند ارائه شده عادی و به شرح فوق مورد تکذیب واقع شده در حقیقت بذلی از ناحیه زوجه صورت نگرفته و نوشته به جهت رضایت از همسر اول تنظیم گردیده بنابراین ادعای خواهان به بذل صد سکه بهار آزادی وارد نبوده حکم به رد درخواست ابطال اجراییه صادر نموده. بر اثر تجدید نظر خواهی آقای حمزه علی مولایی دادنامه مزبور برابر دادنامه شماره ۱۵/۸۰ – ۷۶/۳/۱ با این استدلال که:

به مستفاد به مدافعات وکلای تجدید نظر خوانده و اظهارات شهود تحریر و امضای نوشته عادی مورخ ۷۴/۱۱/۲۲ از ناحیه مشار الیها محرز بوده النهایه مدعی صوری بودن آن شده اند و بر اثر اثبات این ادعا غیر از شهادت شهود دلیل دیگری اقامه نشده دعوی الحاق تاریخ به نوشته مذکور و تکذیب از انتساب آن به تجدید نظر خوانده با توجه به مراتب مرقوم بلا دلیل بوده و اظهارات شهود به کیفیت عنوان شده نیز دلالتی بر تقدم یا تقارن تحریر نوشته فوق الذکر با تاریخ وقوع عقد ازدواج ندارد با توجه به این که اصولا تحصیل رضایت همسر اولی زوج شرط امکان ازدواج مجدد بوده با این وصف معقول و منطقی به نظر نمی رسد که پس از وقوع عقد ازدواج مجدد و ثبت آن در دفتر رسمی نیازی به اخذ رضایت همسر اول بوده باشد بنابراین اظهارات شهود کافی بر ثبوت صوری بودن بذل نامه نبوده و دلیل دیگری هم در این مورد وجود نداشته و دادنامه تجدید نظر خواسته مغایر محتویات پرونده می باشد به جهت مرقوم مخدوش تشخیص می شود مستندا به بند ۲ ماده ۲۳ قانون تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاب نقض گردیده و تجدید رسیدگی به شعبه دیگر دادگاه عمومی شهرستان نور ارجاع شده.

شعبه دوم دادگاه شهرستان مزبور که رسیدگی پس از نقض را عهده دار شده با تعیین وقت رسیدگی وکلای طرفین را دعوت نموده، در جلسه مقرر پس از استماع اظهارات حاضرین در این مورد که در تاریخ ثبت واقعه ازدواج طرفین دعوی رضایت همسر اول زوج اخذ شده بود یا خیر از دفترخانه ازدواج و طلاق استعلام نموده پس از وصول پاسخ و ضبط آن در پرونده ختم رسیدگی را اعلام و طی دادنامه شماره ۱۲۹۱ – ۷۶/۷/۲۱ با انعکاس خلاصه جریان دعوی مفادا با این استدلال که: ۱٫ نحوه نگارش سند عادی مورخ ۷۴/۱۱/۲۲ موید صحت اظهارات عاقد است که بیان داشته من متن را دیکته و خوانده می نوشت. ۲٫ وکیل خواهان اقرار دارد که خوانده به خط خود سند را تحریر نموده و خوانده نیز اقرار دارد که متن سند توسط وی با دیکته نمودن عاقد نوشته شده که در اصل قصد و رضای باطنی خوانده نمی تواند باشد. ۳٫ داعی حضور طرفین در تاریخ ۷۴/۱۱/۲۲ در شهرستان نور چیزی جز اخذ سند ازدواج نمی تواند باشد که عاقد تحویل آن را موکول به ارائه اجازه همسر اول خواهان بیان و نهایتا خوانده مجبور به تنظیم بذل نامه صوری شده و در تمام مراحل پرونده صحبت از صوری بودن است. ۴٫ اصحاب دعوی ساکن قایم شهر بوده خواهان جهت ثبت واقعه ازدواج خوانده را با وجود دفترخانه ازدواج در محل سکونت خود به شهرستان نور آورده این می تواند قرینه ای باشد که نظر سوء داشته که نمونه بارز آن نحوه اظهارات عاقد و شهود می باشد. لذا با توجه به ادله مذکور دعوی خواهان را فاقد وجاهت قانونی تشخیص و حکم بر رد آن صادر نموده است.

پس از ابلاغ رونوشت حکم وکیل آقای حمزه علی مولایی در مهلت قانونی با تقدیم دادخواست نسبت به آن تجدیدنظر خواهی و با عنوان اعتراضاتی به شرح مندرج در لایحه ضمیمه دادخواست دادنامه تجدید نظر خواسته را خلاف مندرجات پرونده و شرع و قانون دانسته نقض آن را خواسته است. در پرونده تشریفات قانونی انجام و پس از وصول به دیوان عالی کشور به شعبه پانزدهم ارجاع شده است. در تاریخ ۷۷/۸/۱۴ هیات شعبه پانزدهم دیوان عالی کشور تشکیل است با قرائت گزارش تنظیمی و بررسی محتویات پرونده پس از شور چنین اخذ تصمیم می نماید:

نظر به این که دادنامه تجدیدنظر خواسته مفادا مستند به علل و اسبابی است که حکم منقوص شماره ۱۷۵۴/۷۵ شعبه اول دادگاه عمومی شهرستان نور مبتنی بر آن بوده و تجدید نظر خواه نقض آن را تقاضا کرده است لذا رای مزبور را اصراری تشخیص مستندا به ماده ۵۷۶ قانون آیین دادرسی مدنی پرونده را جهت طرح در هیات عمومی شعب حقوقی دیوال عالی کشور به دفتر ارسال می نماید.

شعبه پانزدهم دیوان عالی کشور

رئیس: کفایت مذاکرات را اعلام می کنم. جناب آقای ادیب رضوی نظریه جناب آقای دادستان کل کشور را قرائت فرمایید. با توجه به این که در سند ازدواج رسمی میزان مهریه زوجه ۱۲۴ عدد سکه بهار آزادی ثبت شده و عقد ازدواج با همین میزان مهریه منعقد شده است و ادعای خواهان مبنی بر این که زوجه در تاریخ ۷۴/۱۱/۲۲ به موجب نوشته عادی ۱۰۰ سکه از کل مصداق را به او بذل نموده موجه نبوده و غیرواقع می باشد زیرا آقای خاکساری سردفتر ازدواج که در جریان تنظیم نوشته مزبور حضور داشته توضیح داده نوشته صوری بوده و علت تنظیم آن این بوده که همسر اول خواهان با ازدواج دوم موافقت نماید والا مهریه مورد توافق به میزانی است که در سند ازدواج قید شده است. ضمنا شهود به شرح برگ استشهادیه مراتب صوری بودن نوشته را تایید کرده اند و از طرف دیگر سند عادی به نحوی که مستند ادعای زوج بوده مورد تکذیب خوانده قرار گرفته بنابراین با توجه به مراتب مذکور آرای دادگاه ها که بر همین اساس صادر شده موجه بوده و معتقد به تایید آن می باشم.

تاریخ: ۱۳۷۸/۲/۲۱

شماره رای: ۲

هیات عمومی شعب حقوقی دیوان عالی کشور (اصراری)

با توجه به محتویات پرونده و نظر به این که اعتراض موثری که نقض حکم تجدید نظر خواسته را ایجاب نماید به عمل نیامده لذا به استناد بند (ج) ماده ۲۴ قانون تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاب دادنامه شماره ۱۲۹۱ – ۷۶/۷/۲۰ شعبه دوم دادگاه عمومی نور به اکثریت آرا ابرام می شود.

هیات عمومی دیوان عالی کشور (شعب حقوقی)